معمولاً فردریش شلایر ماخر (1768 - 1834) را بنیانگذار هرمنوتیک مدرن شناختهاند. پس از وی ویلهلم دیلتای (1833 - 1911) برای نخستین بار رویای تدوین یک روش و اسلوب بنیادی برای علوم انسانی را در سر پروراند سیر تاریخی و تحول مفهومی هرمنوتیک معمولاً فردریش شلایر ماخر (1768 - 1834) را بنیانگذار هرمنوتیک مدرن شناختهاند. پس از وی ویلهلم دیلتای (1833 - 1911) برای نخستین بار رویای تدوین یک روش و اسلوب بنیادی برای علوم انسانی را در سر پروراند. دیلتای هرمنوتیک را دانش روششناسیِ علوم انسانی می داند. او می خواست یک روش واحد برای تمامی علوم انسانی اراده دهد و با آن روش، علوم انسانی را همپای غلوم تجربی اعتبار بخشد. اما رشد و ظهور سریع علوم مختلف انسانی و ابداع روشهای خاص برای هرکدام، رویای دیلتای را بر هم زد و مکتبهای مختلف و متعدد روششناسی (متدولوژی) در علوم انسانی به جای هرمنوتیک دیلتای - که درصدد ایجاد یک روش واحد برای تمامی علوم انسانی بود - نشست. اما پیشرفت ها و تحولات معرفت شناسی و فلسفه ی زبان و نیز اندیشه های فیلسوفانی چون ویتگنشتاین و هایدگر موجب طرح جدی و مجدد هرمنوتیک شده است. چرا که به عقیده ی این فیلسوفان، کل تجربه ی بشری اساساً ماهیتی تفسیری دارد؛ و تمامی داوریهای ما در درون یک بافت تفسیری قرار می گیرد، که فرهنگ و زبان واسطه ی اظهار آن هستند. به هرحال با ظهور مارتین هایدگر (1889 - 1976) و هانس گئورگ گادامر (1900 - 2002) هرمنوتیک وارد مرحله ی امروزین شد. می توان گفت نسبیت و تکثر در روش شناسی و دستاوردهای علوم انسانی، محصول همین نگاه هرمنوتیکی است. گادامر در کتاب مهم حقیقت و روش، مباحث هستیشناسی هایدگر را به شکل معرفتشناسی ارائه کرد. در واقع گادامر در تلاش خود هستیشناسی فهم را پایهریزی کرده است. به طور خلاصه، از لحاظ تاریخی این واژه معانی مختلف زیر را پشت سر گذاشته است: در دوره ی قرون وسطا به معنای هنر یا دانش تفسیر و تأویل و فهم کتاب مقدس؛ در نظر شلایر ماخر روش فهم مطلق متون و روش جلوگیری از سوءفهم؛ در نگاه دیلتای روششناسی علوم انسانی؛ در نگاه هایدگر نیز هرمنوتیک در هستیشناسی، به کار گرفته شد؛ و در نظر گادامر نامی است برای هستیشناسی فهم. امروزه مسأله ی تفسیر و هرمنوتیک در حوزه ی دین و تفسیر متون دینی نیز تاثیر زیادی بر جای گذاشته است و توجه همگان را به خود را جلب کرده است. در دیدگاههای هرمنوتیکی جدید، ادیان به منزله ی مجموعه ای از تفسیرها به شمار می آید و مطالعه ی علمی آنها شکلِ تفسیرِ تفسیر را به خود می گیرد؛ و معرفت دینی، فهمی از فهم تلقی می شود که در آن هر فهمی متکی به پیشفرضهایی است. در جهان مسیحیت مطالعات انتقادی - تاریخی و بحثهای هرمنوتیکی بر روی کتاب مقدس موجب مناقشات کلامی و تردیدهای فراوان در الاهیات کلیسا و در متون مقدس بوده است. مسیحیان ارتدوکس به کارگیری چنین روشهایی را در تفسیر کتاب مقدس مجاز ندانستند. منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات
نظرات